الناالنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

Georgia

Ne mütlü türk deyene🇦🇿

لحظه های من و تو

میدونی النا یه لحظه هایی هست...منحصر میشه به من و تو... مثل لحظه هایی که با هم بازی میکنیم... میدونم بازی ذهنت رو خلاق تر و سلولهای مغزت رو فعالتر میکنه... اما برای منم یه لحظه هایی رو ثبت میکنه که شاید حسم غیر قابل توصیف باشه... خوشحالم میتونم باهات بازی کنم...خوشحالم کودک درونم هنوز بیداره...خوشحالم به بهونه ی تو فرشته ی کوچولو منم میتونم دوباره بچگی کنم... میخوام بازی هایی که باهم میکنیم رو برات ثبت کنم... شاید خیلی هاشون اسم بازی نشه گذاشت روش...اما برای من همینکه تو لذت ببری و ذوق تکرارشو داشته باشی و اون لبای خوشگلت بخنده...یعنی بازی... دلم اینقدر میخوادت....برای همیشه... میدونم چشم بر هم زدنی بزرگ ...
14 دی 1391

لطفا با تربیت خود بچه را بی‌تربیت نکنید

این جمله نقل قولی بود از استادی که یکی از دوستان درباره تربیت بچه‌ها توی صحبت‌هاش استفاده کرد. خیلی جالب بود، وقتی یک نگاه دقیق به رهای کوچولو می‌اندازم که اینروزها همه کارهاش باعث شگفتیمون شده چیزی بجز یه معدن جواهر نمی‌بینم. منظورم همه بچه‌هاست همه این گنجینه‌های کوچک و شگفت‌انگیز٫ همه اونها که با صندوقچه‌ای از ژن‌ها، خصلت‌ها، استعدادها و توانایی‌ها وارد این دنیا میشن و ما فرصت این رو داریم که اونهارو کشف کنیم. ما باید قطعات این کامپیوتر دقیق رو درست و بجا سرهم کنیم و فقط دکمه روشن رو بزنیم و تماشا کنیم! فراموش نکینم که قرار نیست برای اونها برنامه بنویسیم، قرار نیست ما کد...
14 دی 1391

حکایت درخت عشق

خلاصه بگویم دخترک مادرانگی را برای مادری نوپا شرح دادم. هرچه گفتم کم بود. هرچه خواندم یک بیت بود! این دنیایی نیست که با یک عکس بتوان توصیفش کرد. از سختیهایش بگویی دلشان می‌لرزد، از شادمانیهایش هرچه بگویی باورشان نمی‌شود. دخترک قصه من و تو ناب‌ترین قصه عاشقانگیست حکایت اولین لبخند زیبای تو به صورت من، که هیچگاه فراموشم نخواهد شد حکایت اولین دوستت دارمها، بوسه‌های نابلد و دستهایی که دور گردنم حلقه شدند حکایت ذوق دلهامان وقت بهم رسیدنها، نگاه‌هایی پر از حرف و شیطنت‌های کودکانه ما با هم کوچک من یک روز حکایت درخت عشق را برای زنی گفتم، درختی که نهالش را با پدر کاشتیم و طوفانها و زمستان...
14 دی 1391

بدون عنوان

قصه زندگی ما خیلی عجیبه. گاهی فکر می‌کنم اگر برای هر کدوم از ما خاطرات بزرگسالیمون رو تو بچگی تعریف کنند، فکر می‌کنیم که این هم یکی از قصه‌های کتابهاست. اما خود کودک من حالا می‌دونه که اینطور نیست، همه اینها واقعیت داره و زندگی خیلی زیبا و هنرمندانه آهسته آهسته ما رو بالا و پایین می‌بره و کوچه پس کوچه‌های رویایی و اسرارآمیزش رو نشونمون میده. یکی از همین کوچه‌ها کوچه مادریه، مادر شدن و یهو دیدن خودت جلوی یه بچه که تقریبا دوسال و چند ماهی اومده تو زندگیت. بعد وقتی فکر می‌کنی به روزهای آخر بارداری و حس خستگی و انتظار و اینکه همه اونها الان فقط یه خاطره شده با خودت می‌گی، این روزها هم به همین سرع...
14 دی 1391

یلدا

پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم . . . ...
4 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Georgia می باشد